من خود آن سیـــــــــــزدهم، کز همه عالم به درم...
سکوت...
سقوط اسلحه ها به نشانه تسلیم... تنها عاقبت خیره شدن در چشمهای توست
وقتی دوئل من وتو تازه آغاز میشود...
تو مثل وسترنها دوئل میکنی و ...
من مثل گارسیا ساده لوحانه بیحرکت فقط خیره میمانم...
کمی سکوت کن...
کمی سکوت کن و به صدای آکاردئون گوش کن!
انقدر کلاویه عوض نکن بگذار ساده بنوازد...
رقص سرخپوستی راه بینداز ...
این نبرد آلامو را پایان بده !
مرده ها را زیر خاک بشمار وقتی که با طعم یکرنگی طلوع میکنی ، اما !
چاره ای نیست ، آغاز هیچ وقت پایانی ندارد وقتی که حتی اسمی از تو هنوز باقیست...
حتی اگر قبل مسیح باشی...!
به هر حال من تسلیم شده ام...
و به تخته خوابم پناهنده شده ام ...
دست به جیب نشو ...
من به دستهای تو سخت شک دارم...
چرا که تو هنوز رنگ خیانت داری...
خیانت به من ، خیانت به هر کسی که گرفتار تو بود...
من سینمایی صامت تر از تمام گریه های چاپلین هستم و...
کودکی بی دلیل تر از خدا / خوابیده در اعماق بی صدای من...
همین چند واژه مانده برای چشم چرانی های قبل از خواب من!
چیزی عوض نشده...
تنها ...خیابانها از چشمم افتاده اند...
وگرنه...
پای رفتنم روی دستم باد نکرده!
می خواهم دیگر سکوت را به سنتی ترین گلایه ها پناه بدهم...
و پشت تمام کتابهای نیمه خوانده بنویسم :
"همیشه سرد بود جهانی که در باور من چرخید"
سرد ... دقیقا شبیه زنی در انتهای چادرش
که افتاده ترین باران را /به روی زمین به ارث برده است!!!
نظرات شما عزیزان:
پاسخ: اوووووووووووووکی !!! :)
پاسخ:چیش جالب شده ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
طراحی قالب : قالبفا |